الفبای عشق
 
alireza
29 آبان 1398برچسب:, :: 23:1 ::  نويسنده : alireza       



نظرات شما عزیزان:

یه منتظر
ساعت18:53---13 بهمن 1390
سلام



چه انتظار عجیبی

توبین منتظران هم

عزیز من چه غریبی

عجیب تر که چه آسان

نبودنت شده عادت

نه کوششی نه وفایی

فقط نشسته ایم وگوییم:

خدا کند که بیایی............!!


ساره
ساعت15:05---17 دی 1389
در غمستان نفسگیر اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم


ساره
ساعت23:22---16 دی 1389
قلب تبدار مرا آن سحر بارانی
در خم کوچه گیسوی تو بر دار زدند
ظهر آن روز نگاهم نمودی خورشید
آتش عشق تورا بر دلم انگار زدند
عصر خاکستر چشمان من سوخته را
بادها در نفس سرد زمین جار زدند
صبح فردا غزل عاشقی و عکس مرا
شعر کردند و به هر کوجه و دیوار زدند


T@NN@Z
ساعت8:20---27 آذر 1389
♥♥♥[گل][قلب]€¨€¨€•’✿★•’✿★ Dreamlovely✿★•’✿★•€¨€¨€[گل][قلب]

T@NN@Z
ساعت8:17---27 آذر 1389
♥♥♥[گل][قلب]€¨€¨€•’✿★•’✿★ Dreamlovely✿★•’✿★•€¨€¨€[گل][قلب]

ساره
ساعت14:59---14 آذر 1389
سلام به بهترین داداش دنیا
داداشی من آپم خوشحالم میکنی اگه یه سر بزنی


ساره
ساعت22:23---30 آبان 1389
فضای خسته و پوسیده‌ی زمستانی
و حسِّ مبهم «شاید تو هم پشیمانی»

تمام ِ حوصله‌ام را سؤال پیچیده
پر از تو ام و پر از ابرهای بارانی

نشسته در اتوبوسی که ایستگاه‌اش را
به هر کجای جهان می‌شود بچسبانی

در انتخاب ِ خودم یا تو یا خدایی که ...
که بگذریم، از این فکرهای شیطانی

ببین مرا وسط ِ جاده‌های بی عابر
بدون قلب ِ تو، با عشق‌های جبرانی

تو را قدم زدم آن‌قدر تا که پیوستم
به خط ِ ممتد ِ این جاده‌های طولانی

به اعتراف گناهی نکرده افتادم
مرا بلند کن از این دروغ پایانی


ساره
ساعت0:01---30 آبان 1389

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمات ما ببیند
گوش که صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی
که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود
مارا از خاموشی خویش
بیرون کشد و بگذارد از آن
چیزی که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم


ساره
ساعت23:58---29 آبان 1389

آسمان امشب به حالم مویه کن
روح تب دار مرا پاشویه کن
آتش افکند عاشقی بر حاصلم
گریه کن در مجلس ختم دلم
گریه کن ای عشق روحم تیر خورد
شانه احساس من شمشیر خورد
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است
با خودم حتی غریبم کرده است
شوخ چشم است و دلم در چنگ اوست
هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
او که می گویند پشت خواب هاست
دختر فرمانروای آب هاست
او که خویشاوند نزدیک گل است
شرح احساسات سبز بلبل است
او شبی آمد مرا دیوانه کرد
او مرا یک باغ بی پروانه کرد
آن بلا آن درد خوب سینه سوز
از کجا آمد نمی دانم هنوز
شاید از ته توی جنگل های راز
شاید از پشت کپر های نیاز
آمد و بر بام روحم پر کشید
از سر پرچین قلبم سر کشید
آمد و من پیش پایش گم شدم
از جنون ورد لب مردم شدم
آمد از دردش پرم کرد و گذشت
بی وفا سیلی خورم کرد و گذشت
رفت و طاق عشق من آوار شد
رفت و منصور دلم بر دار شد
رفت و کوه طاقتم را باد برد
یوسف امید من در چاه مرد


ساره
ساعت23:57---29 آبان 1389
غمی غریب دلم را به سخره می گیرد

چه ناگهان غزلم بی بهانه می میرد.

چه ناگهان شب من بی ستاره می ماند

چگونه باور من شد که سایه می ماند؟

چگونه بی تو زمانه هنوز می گردد؟

نگو لبان من است این که بی تو می خندد

به رایگان غزلت را به یاد ها دادم

نوازش سحرت را به بادها دادم.

کنون منم ! غزلی ناتمام و بی پیکر

به جان لحظه ی آخر بیا مرا بنگر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید اسم من علیرضا ست واهل جنوب
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان alireza و آدرس alireza.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 292
بازدید کل : 117418
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 218
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->